تو چه میدونی کیام من
واسه چی چشممو بستم
تو نمیدونی کدوم شب
دستِ احساسمو بست
تو چه میدونی تو این راه
بس که درجا زده خستهم
از کدوم جادهی خاکی
پای تاول زده رفت
آخِرِ قصّهی مردم، آخر قصّهی من نیست
نونِ گندم، دستِ مردم، دیدم و قسمتم این نیست
یه روزی یه جا واسه من
کسی چشم از تو نمیبست
حالا تو این شبِ زخمی
تو نمیدونی کیام من
رسم دنیای تو اینه
رسم دلگیر یه بنبست
جایی که میمونه آدم
بین موندن، بین رفتن
آخِرِ قصّهی مردم، آخر قصّهی من نیست
نونِ گندم، دستِ مردم، دیدم و قسمتم این نیست
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: تو چه میدونی... ، ،
تاريخ : پنج شنبه 14 مهر 1390
| 11:28 | نویسنده : محمد رمضانی پور |